کلام ولایت-1: آزادی در کلاس اسلامی
- ریشة آزادى در فرهنگ اسلامى، جهانبینى توحیدى است. اصل توحید با اعماق معانى ظریف و دقیقى که دارد، آزاد بودن انسان را تضمین میکند؛ یعنى هر کسى که معتقد به وحدانیت خداست و توحید را قبول دارد، باید انسان را آزاد بگذارد.(امام خامنه ای، 19دی65)
معنای آزادی از منظر تکلیف
- آزادى را از دیدگاه یک تکلیف باید نگاه کنیم. اینجور نیست که بگوییم خیلى خوب، آزادى چیز خوبى است، اما من این چیز خوب را نمیخواهم. نخیر، نمیشود.
- باید انسان به دنبال آزادى باشد؛ هم آزادى خود و هم آزادى دیگران؛ نباید اجازه بدهد که کسى در استضعاف و ذلت و محکومیت باقى بماند.(23آبان91)
معنای آزادی به معنای حق
- ما راجع به آزادى از منظر حق، به اصطلاح قرآنى عمل کنیم. حق در اصطلاح قرآن... آنچه به طور خلاصه و مجمل در دو کلمه شاید بشود یک معناى سطحى از آن داد، به معناى دستگاه نظاممند و هدفدار است.
- یکى از مواد این عالم، ارادة انسان است؛ یکى از مواد این تشریع، آزادى انسان است؛ پس این حق است. با این دید به مسئلة آزادى نگاه کنیم، که آزادى حق است در مقابل باطل.(همان)
تبیین واضحترین آیه قرآن کریم با مفهوم آزادی
- در آیه معروف سوره مبارکه اعراف میفرماید: «اَلَّذینَ یَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِىَّ الْأمِّىَّ الَّذى یَجِدُونَهُ مَکْتُوباً فِى التَّوْراةِ وَالْاِنْجیلِ یَأمُرُهُمْ بِالْمَعْروفِ وَیَنْهاهُمْ عَنِ الْمُنْکَرِ وَیُحِلُّ لَهُمُ الطَّیِّباتِ وَیُحَرِّمُ عَلَیْهِمُ الْخَبائِثَ وَیَضَعُ عَنْهُم اِصْرَهُمْ وَالْأَغْلالَ الَّتى کانَتْ عَلَیْهِمْ». این واضحترین آیه در قرآن براى آزادى است، که «اِصْر» را برمیدارد.
- «اَواصِر» ما آن چیزهایى است که ما را میچسباند به زمین، مانع پروازمان میشود.
- پیغمبرآمده است غل و زنجیر را بردارد.(همان)
آزادی معنوی، عالیترین سطح آزادی
- یک آزادى دیگرى وجود دارد که میتوان آن را «آزادى معنوى» دانست و آن، آزادى از چنگ عوامل درونىاى است که مانع عمل آزاد ما در جامعه میشود، یا مانع آزاداندیشى ما در جامعه میشود؛ مثل ترس از مرگ، ترس از گرسنگى، ترس از فقر. در قرآن به این ترسها اشاره شده است... یا ترس از سلب امتیازات.
- فرض کنید ما در فلان دستگاه یک امتیازى داریم؛ اگر این حرف را بزنیم، اگر این آزادگى را به خرج دهیم، اگر این امر به معروف را بکنیم، ساقط میشویم. یا طمع، طمع موجب میشود که من عیب شما را نگویم، با شما آزادانه برخورد نکنم- شمایى که صاحب قدرت هستید- براى خاطر اینکه در شما طمع دارم. یا حسادت، یا تعصبهاى بیجا و غلط، یا تحجر؛ اینها هم یک نوع موانع درونى است که آزادى از اینها را هم میشود اسمش را گذاشت آزادى معنوى.(همان)
تفاوتهای آزادی در فرهنگ اسلامی با آزادی در نگاه غرب [مرز آزادی صرفاً منافع دیگران نیست]
- در اسلام قانون که محدود کنندة آزادى انسان است، فقط در زمینة مسایل اجتماعى نیست، بلکه شامل مسایل فردى و شخصى و خصوصى انسان هم میشود.
- در فرهنگ غربى که قانون مرز آزادى را معین میکند، این قانون ناظر به مسایل اجتماعى است. بدینمعنى که قانون میگوید آزادىِ هیچ انسانى نباید آزادى دیگران را تهدید کند و منافع آنها را به خطر بیندازد. در اسلام مرز فقط این نیست.
- یعنى قانونى که آزادى انسان را محدود میکند، به انسان میگوید که استفاده از آزادى علاوه بر اینکه باید آزادى دیگران را به خطر نیندازد و منافع جامعه را و دیگران را تهدید نکند، باید منافع خود او را هم، خود انسان و خود آن شخص را به خطر نیندازد... لذا ضرر زدن به خود در اسلام ممنوع است، «خودکشى» ممنوع است.
- بنابراین یک انسان نمیتواند بگوید من اختیار خودم را دارم و به اختیار خودم میخواهم آزادى خودم را سلب کنم یا خودم را در اختیار دیگران قرار بدهم یا فلان تحمیل را و زور را تحمل کنم یا روح خودم و دل خودم را تربیت و تکامل نبخشم.(3بهمن65)
واقعی نبودن شعار آزادی در دنیای غرب
- شعار آزادى اظهار عقیده و آزادى بیان در دنیاى غرب هم یک شعار واقعى نیست. یک چیزى که در صورت و ظاهرْ آزادى است، وجود دارد، اما در واقع آزادى به آن معنایى که ادعا میکنند، نیست، بلکه حتى سانسور و اختناق به شکل بسیار ظریف و موذیانهاى در این کشورها وجود دارد.
- سانسورى که در کشورهاى غرب هست، تقریباً از جهاتى شبیه هست به همان سانسور و کنترلى که در دوران ظهور اسلام در مکه نسبت به افکار انقلابى رسول خدا وجود داشت. حالا آنها در دوران جاهلیت زندگى میکردند، اینها در دوران «مدرنیسم» زندگى میکنند.
- روشها تفاوت کرده، اما روح قضیه همان هست.(4اردیبهشت66)
شک در اصول دین بلا اشکال است
- اصل فکر کردن و اندیشیدن در اسلام نه فقط آزاد است، بلکه لازم و واجب هم هست و شاید در بین کتابهاى آسمانى و نوشتههاى مذهبى هیچ کتابى را نشود پیدا کرد که به قدر قرآن انسانها را به تفکر و تعقل و مطالعه در پدیدههاى حیات و امور مادى و معنوى و انسانى و تدبر در تاریخ و امثال اینها دعوت کرده باشد. این در هیچ کتاب دیگرى شاید یا حتماً نیست.
- حتى تفکر در باب اصول مذهبى واجب است و پیدا کردن یک استدلال بر توحید یا نبوت یا بقیة اصول براى هر کسى لازم است. حتى بالاتر از این، اگر کسى در تفکرات مذهبى خود دچار وسوسه و تردید و شک و شبهه بشود، این هم از نظر اسلام چیز ناشایستهاى نیست.
- البته در شک نباید بماند و موظف است که با تلاش و تفکر و ادامة جستجو و بررسى به یک نقطة یقینآور و قابل اعتمادى خود را برساند. اما اصل اینکه در یک امرى، در یک اصلى از اصول دینى در ذهن کسى شک به وجود بیاید، این چیزى نیست که در دین مقدس اسلام مرز ایمان به حساب آمده باشد و ممنوع باشد؛ اختیارى هم نیست، قابل منع هم نیست.(17بهمن65)
محدودة آزادی عقیده
- اگر یک سخنى از گویندهاى در فضا و محیطى و در شرایطى و با مخاطبینى صادر بشود که مایة گمراهى جمعى از مردم هست، این از نظر اسلام ممنوع است. دلیل و فلسفة این ممنوعیت هم واضح است؛ چون اساساً آزادى براى هدایت افکار است، براى رشد افکار است، براى پیشرفت جامعه است.
- آن آزادىاى که موجب گمراهى افکار باشد، موجب رکود افکار باشد، موجب عقبگرد جامعه باشد، این یقیناً قابل قبول نیست. پس یکى از مرزهاى آزادى بیان عبارت است از اغواگرى، گمراهسازى. هر سخنى که گمراه کننده و به خطا افکنندة دلها و ذهنها در جامعه باشد، این ممنوع است.(18اردیبهشت66)
تشکیل کرسیهای آزاداندیشی، یکی از نمونههای عملی نهادینهسازی آزادی بیان و اندیشه
- یکى از موضوعاتى که حتماً لازم است من عرض بکنم، مسئلة آزاداندیشى است... چرا این کرسیهاى آزاداندیشى در قم تشکیل نمیشود؟ چه اشکالى دارد؟
- حوزههاى علمیه ما، همیشه مرکز و مهد آزاداندیشىِ علمى بوده و هنوز که هنوز است، ما افتخار میکنیم و نظیرش را نداریم در حوزههاى درسىِ غیر حوزه علمیه، که شاگرد پاى درس به استاد اشکال کند، پرخاش کند و استاد از او استشمام دشمنى و غرض و مرض نکند. طلبه آزادانه اشکال میکند، هیچ ملاحظة استاد را هم نمیکند. استاد هم مطلقاً از این رنج نمیبرد و ناراحت نمیشود؛ این خیلى چیز مهمى است. خوب، این مال حوزة ماست... اگر شرح حال بزرگان و علما را نگاه کنید، از این قبیل مشاهده میکنید.(8آذر86)
- [نباید] از «آزادى» ترسید و از «مناظره» گریخت و «نقد و انتقاد» را به کالاى قاچاق و یا امرى تشریفاتى، تبدیل کرد چنانچه نباید به جاى مناظره، به «جدال و مراء»، گرفتار آمد و بجاى آزادى، به دام هتاکى و مسئولیتگریزى لغزید.
- آن روز که سهم «آزادى»، سهم «اخلاق» و سهم «منطق»، همه یکجا و در کنار یکدیگر ادا شود، آغاز روند خلاقیت علمى و تفکر بالندة دینى در این جامعه است و کلید جنبش «تولید نرم افزار علمى و دینى» در کلیه علوم و معارف دانشگاهى و حوزوى زده شده است.
- بىشک آزادیخواهى و مطالبه فرصتى براى اندیشیدن و براى بیان اندیشه توأم با رعایت «ادب استفاده از آزادى»، یک مطالبة اسلامى است و «آزادى تفکر، قلم و بیان»، نه یک شعار تبلیغاتى بلکه از اهداف اصلى انقلاب اسلامى است.(16بهمن81)
نتیجه گیری
- باید «تولید نظریه و فکر»، تبدیل به یک ارزش عمومى در حوزه و دانشگاه شود.
- در قلمروهاى گوناگون عقل نظرى و عملى، از نظریهسازان، تقدیر به عمل آید و به نوآوران، جایزه داده شود و سخنانشان شنیده شود تا دیگران نیز به خلاقیت و اجتهاد، تشویق شوند.
- باید ایدهها در چارچوب منطق و اخلاق و در جهت رشد اسلامى با یکدیگر رقابت کنند و مصاف دهند تا جهان اسلام، اعاده هویت و عزت کند و ملت ایران به رتبهاى جهانى که استحقاق آن را دارد بار دیگردست یابد.(همان)