کلام ولایت-2: از انقلاب اسلامی تا حکومت اسلامی
زنجیره منطقی نظام اسلامی
یک زنجیرة منطقى وجود دارد... حلقة اول، انقلاب اسلامى است، بعد تشکیلنظام اسلامى است، بعد تشکیل دولت اسلامى است، بعد تشکیل جامعة اسلامى است، بعد تشکیل امت اسلامى است؛ این یک زنجیرة مستمرى است که به هم مرتبط است.
مفهوم امت اسلامی [هدف نهایی حکومت اسلامی]
عبادت بدون معرفت معنى ندارد، امکان ندارد... بنابراین جامعهاى که به عبودیت خدا میرسد؛ یعنى به معرفت کامل خدا میرسد، تخلق به اخلاقالله پیدا میکند؛ این، آن نهایت کمال انسانى است. (امام خامنهای، 24 مهر 1390)
تشکیل دولت اسلامی
از همان اوان کار [انقلاب اسلامی]، تلاش براى تشکیل دولت اسلامى شروع شد. بعضىها مىگویند شما بعد از 27 سال مىخواهید دولت اسلامى تشکیل دهید؟ نه، تلاش و اقدام براى تشکیل دولت اسلامى از روز اول شروع شد؛ منتها افت و خیز داشته؛ پیشرفت و عقبگرد داشته؛ در جاهایى موفق بودیم، در برههاى موفق نبودیم. بعضى از ماها وسط راه پایمان لغزید؛ بعضى از ماها در اصل هدف مردد شدیم؛ بعضى از ماها نتوانستیم خود را نگه داریم؛ دلبستة به رفتارهاى طاغوتى شدیم.
اسم ما که دولت اسلامى باشد، کافى نیست... باید عمل و جهتگیرى ما اسلامى باشد... البته دولت اسلامىِ کامل به معناى واقعى کلمه، در زمان انسان کامل تشکیل خواهد شد؛ انشاءالله. خوشا به حال کسانى که آن روز را درک مىکنند.
همة ما انسانهاى ناقصى هستیم. ما به قدر توان و تلاشِ خود مىخواهیم مجموعة کارگزاران حکومت را که خودمان هم جزو آنها هستیم، به نقطهاى برسانیم که با نصاب جمهورى اسلامى تطبیق کند. ما مىخواهیم خود را به حد نصاب نزدیک کنیم.
ثمره تحقق دولت اسلامی
وقتى اسلامى شدیم، «کُونُوا دُعَاةً لِلنَّاسِ بِغَیْرِ أَلْسِنَتِکُمْ»؛ آنوقت عملِ ما مردم را مسلمان واقعى خواهد کرد و کشور، اسلامى خواهد شد؛ هم احکام و مقررات اسلامى است، هم اجرا اسلامى است، هم دولتمردان اسلامىاند، هم مردم به تبع حال و به تبع دولتمردان از لحاظ اخلاقى، اسلامى خواهند شد. البته شیطان نمىمیرد؛ شیطان زنده است. همیشه عدهاى، جریانى، مجموعههایى هستند که تسلیم شیطان بشوند؛ اما شکل کلى، اسلامى خواهد شد.
ساخت درونی قدرت
مسئولان نباید به هیچ وجه در مقابل اخم و ترشرویی دشمن در عرصههای سیاسی، اقتصادی و تبلیغاتی دچار تزلزل شوند.(8 شهریور 1384)
نظامسازی مردمی در جمهوری اسلامی ایران
امروز ملت ایران جزو پیشروان این حرکت است. جامعهسازى میکنیم، نظامسازى میکنیم، حرکت عمومى و مردمى داریم... در هیچ جاى دنیا جشنِ یادبود و سالگرد انقلاب، اینجور مردمى نیست. این تنها انقلاب ماست که در هر 22 بهمنى، جشن را مردم میگیرند... این حرکت، حرکت مردمى است؛ و این به توفیق الهى ادامه دارد. حرکتِ عمومى است در کشور.(19 بهمن 1390)
ارتباط فقه سیاسی شیعه و نظامسازی
سابقة فقه سیاسى در شیعه، سابقة عریقى است؛ لیکن یک چیز جدید است و آن، نظامسازى بر اساس این فقه است که این را امام بزرگوار ما انجام داد. قبل از ایشان کس دیگرى از این ملتقطات فقهى در ابواب مختلف، یک نظام به وجود نیاورده بود. اولْ کسى که در مقام نظر و در مقام عمل- توأماً- یک نظام ایجاد کرد، امام بزرگوار ما بود که «مردمسالارى دینى» را مطرح کرد، مسئلة ولایت فقیه را مطرح کرد. بر اساس این مبنا، نظام اسلامى بر سر پا شد. این، اولین تجربه هم هست. چنین تجربهاى را ما در تاریخ نداریم...ایجاد نظام، کارى است که امام بزرگوار ما انجام داد.(17 شهریور 1390)
یکی از خطراتِ پیشروی انقلابات منطقه در مسیر بیداری اسلامی
اگر در این کشورهایى که انقلاب کردند، نظامسازى نشود، آنها را خطر تهدید میکند. در همین کشورهاى شمال آفریقا ما یک تجربهاى داریم مربوط به شصت- هفتاد سال پیش؛ اواسط قرن بیستم. در همین تونس انقلاب شد، نهضت شد، کسانى آمدند سر کار؛ در همین مصر انقلاب شد، کودتا شد، نهضت شد، کسانى آمدند سر کار- در جاهاى دیگر هم همینطور- اما نتوانستند نظامسازى کنند؛ نظامسازى که نکردند، این موجب شد که نه فقط آن انقلابها از بین رفت، بلکه حتى آن کسانى که به نام آن انقلابها سر کار آمده بودند، خودشان از این رو به آن رو شدند، صد و هشتاد درجه جایشان را عوض کردند؛ خودشان هم خراب شدند... خود آن انقلابها هم عوض شدند؛ هم فکر نداشتند، هم نتوانستند نظامسازى کنند. باید در این کشورهایى که انقلاب کردند، نظامسازى شود؛ باید یک قاعدة مستحکمى به وجود بیاید.(21 آذر 1391)
قانون اساسی مملکت اسلامی، برگرفته از محتوای اسلام است و لاغیر
ما مىخواهیم یک مملکت اسلامى درست کنیم، ما نمىخواهیم یک مملکت غربى درست کنیم. ما حقوقدان غربى لازم نداریم. اصلًا صلاحیت ندارد آن کسى که حقوق به معناى حقوقدانى غربى و غربزدگى دارد، او صلاحیت ندارد که در قانون اساسى ما دخالت بکند؛ و ما قانون اساسى مسکو را که نمىخواهیم درست بکنیم؛ و یا قانون اساسى امریکا را... اسلامشناس باید در اینجا دخالت داشته باشد.(امام خمینی، 27 خرداد 1358)
ü اجتناب از اشرافیگرى
در انقلاب ما این نکته وجود داشت؛ این را به تدریج بعضىها سعى کردند کمرنگ کنند. این در مسایل اقتصادى ما اثر دارد، در مسایل روانى ما اثر دارد. اشرافیگرى و گرایش به اشرافیگرى، یک ضد ارزش بود در انقلاب... این تدریجاً ضعیف شد.
ü اعتماد به مردم، عقیدة واقعى به مشارکت مردم؛
بعضىها اسم مردم را مىآورند؛ اما حقیقتاً اعتقادى به مشارکت مردم ندارند.بعضى اسم مردم را مىآورند؛ اما به مردم اعتماد ندارند. بناى جمهورى اسلامى بر اعتماد به مردم و اعتقاد به مشارکت مردم است.
ü شجاعت در برابر هیبت دشمن
گاهى در بین آحاد مردم عناصر مؤمن، فعال، فداکار، آمادة به جانبازى هستند، منتها مسئولین و رؤسا وقتى خودشان این آمادگى را ندارند، نیروهاى آنها هم از بین میرود و این ظرفیت هم نابود میشود. آن روزى که شهر اصفهان در دورة «شاه سلطان حسین» مورد غارت قرار گرفت و مردم قتل عام شدند و حکومت باعظمت صفوى نابود شد، خیلى از افراد غیور بودند که حاضر بودند مبارزه و مقاومت کنند؛ اما شاه سلطان حسین ضعیف بود.
اگر جمهورى اسلامى دچار شاه سلطان حسینها بشود، دچار مدیران و مسئولانى بشود که جرئت و جسارت ندارند؛ در خود احساس قدرت نمیکنند، در مردم خودشان احساس توانایى و قدرت نمیکنند، کار جمهورى اسلامى تمام خواهد بود.
ü نزدیکى با ملتهاى مسلمان
ملتهاى مسلمان «عمق استراتژیک نظام جمهورى اسلامىاند»... تکیهگاه یک ملت به عمق استراتژیک اوست. نمیخواهند ملت ایران و نظام جمهورى اسلامى از این حمایت و طرفدارىیى که از او در کشورهاى مختلف میشود که البته بىنظیر هم هست، برخوردار باشد. شما در هیچ جا نمىبینید که در یک کشورى از رؤساى یک کشور دیگرى، آحاد مردم- نه سیاسیون- تجلیل و احترام کنند؛ عکسشان را بلند کنند، نامشان را با هیجان بیاورند؛ جز جمهورى اسلامى. (امام خامنهای، 24 آذر 1387)
حزبی که در سایة اسلام باشد، پذیرفتنی است
اگر ما این کلمه «جمهورى اسلامى» را برداشته بودیم و مىگفتیم «جمهورى»، نمىتوانستیم مردم را در میدان بیاوریم. مردم براى «جمهورى» هیچوقت جانشان را نمىدهند، مردم براى شکم جانشان را نمىدهند، مردم براى آزادى نمىخواهند خودشان بمیرند که من آزاد بشوم. اینها حرف است.
آنى که مىتواند مردم را بسیج کند آن اعتقاد به این است که غیر از این عالم یک جاى دیگر هست بهتر از اینجا. همانطورى که از صدر اسلام این عقیده مردم را یک جمعیت کمى را برد و تا امپراتورى آن روز که از همه امپراتوریهاى عالم [بزرگتر بود]... بر دو امپراتورى به آن بزرگى غلبه کردند.(امام خمینی، 16 آذر 1358)
انواع حزب و موضع ما
ما دوجور حزب داریم: یک حزب عبارت است از کانالکشى براى هدایتهاى فکرى؛ حالا چه فکرى به معناى سیاسى، چه فکرى به معناى دینى و عقیدتى.اگر چنانچه کسانى این کار را بکنند، خوب است.
یک جور حزب، تقلید از احزاب کنونى غربى است... احزاب کنونى غربى به معناى باشگاههایى براى کسب قدرت است... الآن احزاب در دنیا غالباً اینگونهاند. این دو حزبى که در آمریکا به نوبت در رأس کار قرار میگیرند [دمکرات و جمهوریخواه]، از همین قبیلاند؛ اینها در واقع باشگاههاى کسب قدرتند. این نه، هیچ وجهى ندارد. اگر کسانى در داخل کشور ما با این شیوه دنبال تحزب میروند، ما جلویشان را نمیگیریم. اگر کسى ادعا کند که نظام جلوى تشکیل احزاب را گرفته است، یک دروغ واضحى گفته؛ چنین چیزى نیست؛ اما من اینجور حزبى را تأیید نمیکنم. اینجور حزبسازى، اینجور حزببازى معنایش عبارت است از کشمکش قدرت؛ این هیچ وجهى ندارد.(امام خامنهای، 24 مهر 1390)